بهتر آن باشد
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/24:: ساعت 2:36 عصرسلام.
1- وقتی دو تا آدم رو میبینی که اونها هم از سرزمین بهشتی برگشتن،
همه کاری میکنی که باهاشون همصحبت شی.
از همه دری میگی که فقط بحث اونجا باشه.
هتلتون کجا بود؟
از کدوم در وارد میشدین؟
روز اول کی رسیدین؟
روز آخر چی کار کردین؟
خط اتوبوستون شمارهاش چند بود؟
یعنی اصلاً مهم نیست سؤالها چهقدر چرت و بیربط باشن؛
مهم اینه که بتونی بیشتر درباره اونجا بشنوی، فکر کنی و حرف بزنی.
بهقول مادربزرگ اون چند روز برات مثل خواب میمونه.
و شاید این همزبونی بتونه کمی از لذت اون خواب رو برات تداعی کنه.
*
بهتر آن باشد که سرّ دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
اون روزی که محمد صادق عزیز
چند ساعت مخام رو بهکار گرفته بود،
اگه همهاش هم برام جذاب نبود،
اما کلّاش میارزید به اون دقایقی که از حاج آقا میگفت.
دوست داشتی کل دنیا وایسته تا اون دربارهشون بگه و تو بشنوی.
مثل ماجراهای این سفر.
حاضری ساعتها بشینی و بشنوی و بگی ازش؛
حتی از در و دیوار شهر، ماشین، هواپیما و بازار.
فقط چون دربارهی اونجاست.
. . .
2- تو این چند روزه بدم نمیآد یه کمی از شعبان بنویسم؛
این چند عبارت از صلوات شعبانیه.
اگه خوندید یاد حقیر هم باشید:
«و هذا شهر نبیک سید رسلک،
شعبان الذی حففته منک بالرحمه و الرضوان،
الذی کان رسولک صلی الله علیه و آله و سلم،
یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایامه
بخوعاً لک فی اکرامه و اعظامه الی محل حمامه...»
و این ماه پیامبرت سرور رسولان که درودت به او و آلاش باد،
شعبانی که آن را با رحمت و خشنودی پوشاندی،
ماهی که رسولات (درود به او و آلاش باد)
به روزه و عبادتاش در شبها و روزهایاش میکوشید،
برای فروتنی در پیشگاهات، در گرامیداشت و بزرگداشتن، تا وقتی که رحلت کردند.
یا علی